جـوات لعنت الله علیه
ما با رمال ها که مینشینیم شاعر میشویم و با شعرا رمالیم با هر دو هیچكدام و با هرهیچكدام هر دو هستیم. گُفتیم با کد خدا بسازیم تا ده رو بِچاپیم ...نشد خواستیم با نردبون بریم آسمون ... نشد خواستیم یُخدِه سرمون به کار خودمون باشه ... اونم نشد به هر دری کِ زدیم آخرش برامون وانشد کِ نشد گفتیم این چه زمونیه چه حِکایته چه کشکو پشمیه ! رفقا گفتند : دور دورِ میرزا جَلاله یِه زن به دو شوهر حَلاله